نگاه می کنم از هر طرف سوار تویی
نشسته یک تنه بر صدرِ روزگار تویی
هزار لحظه گذشت و هزار لحظه دلم
به سینه سر زد و . دیوانه را قرار تویی
تو را ندارم و دلتنگم و . دلم قرص است
که انتهای خوشِ صبر و انتظار تویی
خزان اگرچه شکسته ست شاخه هامان را
بیا پرستو جان، مژده ی بهار تویی
"بخوان به نام گل سرخ"، عاشقانه بخوان
بخوان که سایه و سیمین و شهریار تویی
به رغمِ ابر سیه جامه روشنایی هست
که آفتابِ بلندِ طلایه دار تویی
به اعتبارِ تو امید تازه خواهد شد
در این زمانه ی بی مایه اعتبار تویی
اگرچه بخت به من پشت کرده باکی نیست
"مرا هزار امید است و هر هزار تویی"
بسم هو علي كل شي قدير
اللهم اجعل عواقب امورنا خيرا
با كريمان كارها دشوار نيست
تویی , ,هزار ,بخوان ,تو ,اگرچه ,تویی ,مرا هزار ,و هزار , به ,هزار لحظه
درباره این سایت